دنیای من

آخرین مطالب

  • ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۰۴ :( :)
  • ۲۷ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۰ لعنت

نویسندگان

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

- میشه یه لحظه اینجا بشینین؟
من: چرا؟ چی شده؟
- شما بشینین میگم
من: :)) باشه نشستم 
- میشه چشاتونو ببندین؟
من: خب چرا؟
- شما ببندین
من: باشه بستم :)
.
.
.
و یهووو یه بوووس محکم رو صورتمممم
وقتی چشامو باز کردم یه لبخند خوشگل رو صورتش بود و ازم فاصله گرفته بود از خجالت
.
.
.
کاش منم محکم تر بغلش میکردم و محکم تر بوسش میکردم.کاش میتونستم کل بچه های کلاسو بغل کنم 
(12/12)

---
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

-

دارم میسوزم
حال داغونم به اینجا ختم میشه.به اینجا و یه نوشتن برا حال دلم
بازم گریه بازم بغض بازم.... 
ای خدااا....
 زیونم بند اومده نمیتونم چیزی بگم 

---
۱۱ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

الان دلم میخواد میرفتم بیرون

قدم میزدم تو خیابون

کنار اتوبان

صدای اهنگ هم تا اخر

بعدم برم بالای این پلای روگذر

بشینم لبش

پاهامو اویزن کنم به سمت پایین

از اون ارتفاع به شهرو ادماش و ماشینا نگاه کنم

شایدم جیغ بزنم

:////

.

.

.

.

محض احتیاط: دیووونه هم خودتونین

---
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

چقد زیاده حرفایی که گفته نشده و روی دلم جمع شده

چقد زیاده وقتایی که کلی حرف داشتم و فقط سکوت کردم

چقد زیاده وقتایی که فقط اشک ریختم و نتونستم با کسی دردو دل کنم

چقد زیاده وقتایی که همدرد خیلیا بودم ولی موقع هایی که حال خودم خوب نبود کسیو نداشتم چیزی بگم

چقد زیاده وقتایی که باهاشون حرف زدم حرف زدم و حرف زدم و آرومشون کردم ولی خودم کسیو نداشتم

.

.

.

چندبار وسط حرف زدنای معمولی کم اوردم و اشکم پیششون ریخت و نتونستم جلو خودمو بگیرم و یکمم حرف زدم ولی بعدش سریع پشیمون شدم

پشیمون شدم که چرا نتونستم جلو خودمو بگیرم .پشیمون شدم که چرا حرف زدم پیششون. پشیمون شدم که چرا گذاشتم بفهمن حالمو...

از احساس ترحم از احساس نصحیت از احساس دلسوزی تو این موقع ها بدم میاد

.

.

.

کاش بلد بودم حداقل مینوشتم .حداقل مینوشتم حرفایی که نمیشد و نمیشه به کسی گفت 


---
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر