دنیای من

آخرین مطالب

  • ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۰۴ :( :)
  • ۲۷ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۰ لعنت

نویسندگان

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

بهش میگم یه لحظه صبر کن و انقد حرف نزن

 بذار من تمرکز کنم تا برات درستش کنم 

بعدش بهم نگاه میکنه میگه یعنی همون خفه شم!!!!

حالا قیافه من0_o 

....


---
۲۸ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
حال این روزاش و احساس دردی که داره
اینطور سپری کردن روزاش
این چیزایی که گوش میده
این تنهایی هاش
این سکوت خونه 
و و و ...
اینا بی دلیل نیست
حداقل منی که میفهمم این چیزا دردآوره نباید بی تفاوت بگذرم
نباید بزارم این وضع ادامه پیدا کنه
نباید بزارم این فاصله ها زیاد شه
نباید بزارم این حس بی تفاوتی ادامه پیدا کنه

باید همه چی عوض شه

---
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آن هایی که شب ها دیرتر به خواب می روند،

چیزهای بیشتری از زندگی می خواهند. (ایلهان_برک)
.

.

.

خودتو با این حرفای خوب گول بزن


---
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
تا وقتی زنده ای هیچ کس هواتو نداره
کسی بخاطر خودت ازت یاد نمی کنه
کسی نمی فهمتت
اونوقت میشی خودتو همه ی تنهایی هات
اما همینکه از این دنیا بری
 اونوقت میشی دلیل دل تنگیاشون
اونوقت میشی اون ادم خوبه
اونوقت میشی بهترین ادم دنیا
اونوقته که کلی ازت تعریف میکنن و کلی ازت یاد میکنن
اونوقته که برات وقت میذارن و تو میشی براشون مهم
اما چه فایده ای داره
دیگه تموم شده
دیگه تو رفتی


---
۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

از ادمی که ساعت5:15 صبح میخوابه

 و 6:15صبح پامیشه دیگه بیشتر از اینم نمیشه انتظار داشت که:|


امروزم بعد از سه ساعت خوابیدن،دوباره با یه صفحه خوندن  روی کتاب خوابم برد

اونم یه کتابی که باید چندبار از روی یه جملش بخونی تا بفهمی چی میگه

 اونم با فونتی که تو پانویسا ازش استفاده میکنن

  طوری که یکی از بچه ها میگه هرچی به وسطاش هم میرسیم فونتش کوچیک و کوچیک تر میشه://


هوا هم که امروز واقعا ترکوند

یادم نمیاد تا حالا تو عمرم انقد گرم بوده باشه


---
۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
گریه ها هم دیگه نمی فهمن و هیچ چیز حالیشون نمیشه
اگه حالیشون میشد که هروقت و بی وقتی نباید اشکاشون سرازیر میشد
اگه حالیشون میشد باید می فهمیدن که وقت اونا تو تاریکی شب یا وقتایی که هیچکی دورت نیسته

تاوان نفهمیدن اینا رو من باید الان بدم
باید انقد خودمو زیر شال کشیده شده روی صورتم به خواب بزنم تا اشکام تموم شه
تا قرمزی چشام خوب شه و اونوقت جواب صدا کردناشونو بدم و بگم بیدارم و الان میام... 

---
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
روزا که از خواب پامیشی بعد صبحونه میری تو اتاق واسه درس خوندن
و تاکید به اینکه تموم درسات مونده و حتما امروز  باید شروع بشه
اونوقت تموم روز و شب رو تو اتاقت بمونی کتابم جلوت باز کنی
اما فقط بتونی توی کل روز  یکی دوصفحه رو بخونی
و اصلا نفهمی کل روزت کی تموم شده.کی شده اخرشب و چطور گذشته
 
ته خبر گرفتناشون هم ازت فقط هر دوسه ساعت صدا زدنت باشه
 اونم از پشت در و پرسیدن این سوال که بیداری یا خوابت برده؟
منم بعد چندثانیه سکوت و چندبار صداکردن بگم بیدارم
و اونا هم خیالشون راحت میشه که بیدارم و دارم درس میخونم و تمام


+زمانم از دستم دررفت
+همه چیم بهم ریخته 
 
---
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

نمیدانم اسمش را چه بگذارم
شاید تو بگویی غرور
شاید دیگران هم بگویند غرور
نمی گویم که غرور ندارم
اما همه اش غرور نیست


راستی میدانی اولین بار مغرور بودن را از زبان که شنیدم
از زبان یه ادم بی شرم
آن هم بخاطر تن ندادن به هوس هایش
بعد از آن چندباری از زبان دیگران هم شنیدم
و آن زمان ها بود که فهمیدم کمی مغرورم
شاید از کمی هم خیلی بیشتر 


---
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه وقتایی ادم باید دست خودشو بگیره و به خودش بگه:

عزیزم میدونم دلت گرفته  میدونم خسته شدی  پاشو بیا باهم بریم بیرون یکم قدم بزنیم تا یکم حال و هوات عوض شه

ببین بارون هم گرفته  ببین چقد هوای خوبیه  اصلا خدا حالتو میدونستا



---
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چقده خوبه این اهنگ

یاد باد ...

---
۱۱ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر