من هستما...
:(
من بی معرفتم نسبت به این وب و نسبت به دوستایی که از طریق وب آشنا شدم و ...
من میدونم بی معرفتی کردم معذرت می خوام اول معذرت می خوام از آقا مهدی که کمک هاش یادم نمیره بعدم از هانیه ی عزیز که وقتی به کمکم احتیاج داشت من نبودم و وبشو هم زد حذف کرد و هیچ راهی برای دسترسی بهش نذاشت برام
من نمیتونم با گوشیم تو وبلاگ ها تو بخش نظرات،نظر بدم وگرنه خیلی زودتر نظر میداشتم تو وب دوستای قدیمی :(
پارسال دوست امسال آشنا!! حق دارین ...
کاش میشد یه روز بیاین و بنویسید که اونجا اوضاتون چطوریه و از احساساتون از ادمای اونجا از دوری راه و ...
پولداری چیز خوبیه
اشتباه میکردم که میگفتم خوب نیست
خیلی هم چیز خوبیه. بابای پولدار خیلی هم خوبه
اگه پول داشتم راه زندگیمو تغییر میدادم
لعنت به تو
بدم میاد از این قانونای مزخرف
بدم میااااد
دارم فکر میکنم که حتما باید یه روز برم طلوع خورشید رو کامل، لب دریا ببینم.
الان نمیتونم برم ولی بعدا که امکانش پیدا شد حتما تو اولین فرصت میرم.
امروز رفتم سراغ عکس های قدیمی
فقط 4 تا عکس چهارتایی داشتیم که از بین اونا هم فقط دوتاش واضح بود...
اولین عکس چهارتاییمون برای تولد دخترخالمه که اون موقع من فقط چندماهم
بود(شایدم چندروز) که دارم گریه میکنم و تو بغل بابامم
سه تای دیگه هم برای اولین و آخرین مسافرت چهارنفریمونه
چقد کم...
توی آلبوم عکسای عروسیتون چقد عکسای خوبی دارین
نگاه کردناتونم توی عکسا پر از شور شوق و عشقه ...
برق نگاهاتون تو عکسا کاملا مشخصه...
اما حالا چی شده...