همیشه همین اتفاق میفته
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۳ ق.ظ
چندروز پیش یهویی با خودم گفتم خداروشکر چندهفتهه خبری از کسی نیست و همه چی امن و امانه
بعد که داشتم همینو با خودم میگفتم یهویی یادم اومد که من الان باز این حرفو زدم و چندروز دیگه سر و کله یکی دیگه پیدا میشه
اخه دفعه های قبلم همین شده بود، هر وقت که کسی میومد یا خبر میداد که بیاد، کلا جو خونمون بهم می ریخت و هردفعه میتونم بگم یه بحثی بین من و مامانم اینا می شد ، طوری که کلا تموم ارامشم بهم می ریخت و همینا هم باعث شد که از هرچی خواستگار یا زنگ هم بدم بیاد
.
.
.
هیچی چندروز از آخیشی که با خودم گفتم نگذشت که مامانم غروب، بعد تبریک، خبر یه آدم جدیدو داد
ایندفعه سعی میکنم بحثی بینمون نشه ( البته ایندفعه برا اینکه بحثی بینمون پیش نیاد همون اول اصلا مخالفتی هم نکردم )
۹۵/۰۲/۱۳